صفحات

۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

Jarawaian Man - Part 2 'test'

در قسمت قبل شاهد نبرد مرد ژاراوایی با خودش بودیم. کسی که با تمام وجودش در مقابل دشمن ایستاده بود و ژنرال ها و سربازانش را قوت قلب داده بود و جنگ را تقریبا پیروز شده بود ولی ناگهان ورق برگشته بود. عده ای از همسایگان دشمن به دادشان رسیده و با سوارکاران تازه نفس قلب سپاهیان خودی را از هم دریده بود. اینها به ناچار پراکنده شدند. مرد ژاراوایی برای حفظ جان سربازان و ژنرالهای با ارزشش فرمان عقب نشینی داده بود. چندی مانده و میجنگیدند٬ چندی دیگر پا به فرار گذارده بودند. تیرهای تند و تیز در هوا سوت می کشیدند و سینه می دریدند. همگی پراکنده شده بودند٬ مرد ژاراوایی پشت سرش را نگاه نکرد و افتان و خیزان روی اسب به جنگل پناه برد. چیزی نمی فهمید. آخر که کمی حواسش سرجایش آمد فهمید که تنهاست. هوای سرد جنگل به سر و صورتش میخورد. مه جنگل را فراگرفته بود. انگار دیواری بین او و جنگ و پشت سرش برقرار شده بود. صدایی جز تق تق دارکوب و هوو هووی جانوران نمی شنید. آخر تعادلش بهم خورد و از زین اسب به زمین افتاد. خودش را کشان کشان به شیبی پایین درخت کشاند. همانجا با خودش و افکار خودش خلوت کرده بود.
آسمان بالای سرش بسختی دیده میشد. اما مشخص بود که هوا ابری ست. باران نم نم میبارید. حالا دو روز میشد که مرد ژاراوایی آنجا بیطوطه کرده بود. چاله با دست کنده بود و در آن با برگ کاسه ای درست کرده بود؛ آب هایی که در آن جمع میشد را می نوشید و کرم هایی که در زمین میلولیدند را میخورد٬ یک بار هم شانس بهش روو کرده بود و خرگوش در نزدیکی اش دیده بود و با کمان شکارش کرده بود. توانسته بود تیری که در پشتش هنگام فرار فرو رفته بود را با تحمل دردی سهمگین بیرون آورد و جایش را با آتش بسوزاند. هنوز بدنش تیر میکشید٬‌ احتمالا استخوان هایش شکسته بودند. زخم های چرکین اش را با پوست بلوط پوشانده بود اما فکر نمیکرد تأثیری حاصل شود. بهرحال با هرچه که در اطرافش می دید سعی میکرد در درمان و بهبود اش از آنها استفاده کند. فکر اینکه شاید بتواند یک روز باز هم خانواده اش و همراهانش را ببیند و دشمن را به خاک و خون بکشاند توانسته بود شوق و انگیزه ی زنده ماندن را در او زنده کند...
اما هنوز نمی توانست راه برود یا فعالیت سنگینی انجام دهد. فقط مشغول فکر کردن و زنده ماندن بود.

***
شاید این ادامه تغییر پیدا کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر