بعد از اینکه
“عطسه های یک قلم” قبلی, فیلتر شد, وبلاگ نویسی من هم گوشه ای کز کرده و
افلیج به نبود خودش ادامه میداد… و راستش, قلم من هم دیگر یارای نوشتن
نداشت.
تا همین الان
که یکی از هزاران وبلاگم رو زنده کردم و بعد از ساعت ها و لحظه های مدیدی شروع کردم به نوشتن, و حرف برای گفتن
زیاد دارم! اینکه از کجا شروع کنم مهمه یا مهم نیست, نمیدونم؛
…این مهمه که تا عمر دارم, وقت دارم برای نوشتن, و خواهم نوشت, خیلی خیلی جدی, خیلی خیلی خفن
با سلام
این ترانه هم تقدیم به اولین یارها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر